{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
نماینده
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۶
۱
[توسط مترجم]
[اسناد و قراردادها]
temsilci
۲
۰
[توسط مترجم]
[اسناد و قراردادها]
representative
۲
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
Representative
۲
۰
[توسط مترجم]
[رزومه و انگیزهنامه]
representative
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
temsilci
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
المندوب
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
Agent
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
Nominee
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
envoy
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
indicator
معنی نماینده, معنی نماینده, معنی jkاdjbi, معنی اصطلاح نماینده, معادل نماینده, نماینده چی میشه؟, نماینده یعنی چی؟, نماینده synonym, نماینده definition,
معنی fortuneteller
,
ترجمه fortuneteller
به فارسی,
معنی scuttle
,
ترجمه scuttle
به فارسی,
معنی سرچاه نفت، سرچشمه، منبع، چشمه، سر دیوار
,
ترجمه سرچاه نفت، سرچشمه، منبع، چشمه، سر دیوار
به انگلیسی,
معنی سر بریدن
,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی