{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
فترة
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی مکانیک]
بازه
معنی فترة, معنی فترة, معنی tتcة, معنی اصطلاح فترة, معادل فترة, فترة چی میشه؟, فترة یعنی چی؟, فترة synonym, فترة definition,
معنی fish-hook
,
معنی freckle
,
ترجمه freckle
به فارسی,
معنی صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن
,
ترجمه صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن
به انگلیسی,
معنی shisha
,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی