{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
صندلی
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۱
۳
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
وسیله نشستن
۲
۵
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
sandalye
۱
۵
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
کرسی
معنی صندلی, معنی صندلی, معنی wjbgd, معنی اصطلاح صندلی, معادل صندلی, صندلی چی میشه؟, صندلی یعنی چی؟, صندلی synonym, صندلی definition,
معنی Dairy Farm
,
ترجمه Dairy Farm
به فارسی,
معنی null set
,
معنی kissing feet
,
ترجمه kissing feet
به فارسی,
معنی Sign, امضاء
,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی