{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
organ
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۲
۰
[توسط مترجم]
[تربیت بدنی]
اندام
۲
۰
[توسط مترجم]
[فیزیک]
اندام
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
اندام یا عضو
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
عضو
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
ارغنون
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
اندام
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
ارگان
۰
۰
[توسط مترجم]
[حقوق]
نهاد/سازمان
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
ارگ
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
ارگان یا عضو
معنی organ, معنی خقلشئ, معنی organ, معنی اصطلاح organ, معادل organ, organ چی میشه؟, organ یعنی چی؟, organ synonym, organ definition,
معنی reciprocity
,
ترجمه reciprocity
به فارسی,
معنی time their security
,
معنی degree of freedom
,
معنی صدراعظم، رئیس دانشگاه
,
ترجمه صدراعظم، رئیس دانشگاه
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی