{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
officer
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۹
۰
[توسط مترجم]
[علوم سیاسی]
افسر
۹
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی شیمی]
افسر
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
افسر، مامور
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
صاحب منصب
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
متصدی
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
افسر
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
مامور
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
مسئول
۰
۰
[General2]
[... عمومی ...]
رئیس اداره
معنی officer, معنی خببهرثق, معنی officer, معنی اصطلاح officer, معادل officer, officer چی میشه؟, officer یعنی چی؟, officer synonym, officer definition,
معنی truncated
,
ترجمه truncated
به فارسی,
معنی yolk; زرده
,
معنی simulation
,
ترجمه simulation
به فارسی,
معنی harmonic
,
ترجمه harmonic
به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی