هر از چندی، هر از گاهی، گاه گاه، گاه و بیگاه، هر وقت بشود
۰۰ [توسط مترجم] [... عمومی ...]
گه گاه
۰۰ [توسط مترجم] [... عمومی ...]
گاهاً
۰۰ [General] [... عمومی ...]
احیاناً
۰۰ [General] [... عمومی ...]
گاه و بیگاه
۰۰ [توسط مترجم] [... عمومی ...]
به ندرت
۰۰ [General] [... عمومی ...]
گاهی
۰۰ [توسط مترجم] [... عمومی ...]
گاهی اوقات
معنی occasionally, معنی خررشسهخئشککغ, معنی occasionally, معنی اصطلاح occasionally, معادل occasionally, occasionally چی میشه؟, occasionally یعنی چی؟, occasionally synonym, occasionally definition,