{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
localized
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۲
۰
[توسط مترجم]
[فیزیک]
جایگزیده
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
تجمع
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی صنایع]
محلی-متمرکز
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی راه آهن ]
موضعی
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
متمرکز، مستقر، محلی
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
موضعی، محدود به مکان
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
متمرکزشده، محدودشده
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
استقراریافته، موضعیشده، محدودشده
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
جایگزیده، تجمع یافته
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
محلي شده
معنی localized, معنی کخرشکهطثی, معنی localized, معنی اصطلاح localized, معادل localized, localized چی میشه؟, localized یعنی چی؟, localized synonym, localized definition,
معنی connected
,
ترجمه connected
به فارسی,
معنی responsibility
,
ترجمه responsibility
به فارسی,
معنی autonomous
,
ترجمه autonomous
به فارسی,
معنی کالیبر تفنگ، (مج.) خسته کننده تونل زدن (با hguorht)، خسته کردن، موی دماغ کسی , شدن، خسته شدن، منفذ، سوراخ، مته، وسیله سوراخ کردن گمانه، سوراخ کردن، سنبیدن، سفتن، نقب زدن، بامته ,
,
ترجمه کالیبر تفنگ، (مج.) خسته کننده تونل زدن (با hguorht)، خسته کردن، موی دماغ کسی , شدن، خسته شدن، منفذ، سوراخ، مته، وسیله سوراخ کردن گمانه، سوراخ کردن، سنبیدن، سفتن، نقب زدن، بامته ,
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی