{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
install
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۲
۰
[توسط مترجم]
[... محتوای عمومی ...]
نصب
۲
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی پزشکی]
نصب
۲
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
نصب
۲
۱
[توسط مترجم]
[مهندسی کامپیوتر]
نصب
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
کار گذاشتن، نصب کردن، منصوب نمودن
۰
۰
[LinuxDic]
[... عمومی ...]
نصب
۰
۰
[توسط مترجم]
[علوم کامپیوتر]
نصب کردن
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی کامپیوتر]
نصب کردن
۰
۰
[توسط مشتری]
[مهندسی هوافضا ]
سوار کردن
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
کار گذاشتن
معنی install, معنی هئسفشکک, معنی install, معنی اصطلاح install, معادل install, install چی میشه؟, install یعنی چی؟, install synonym, install definition,
معنی پروژه
,
ترجمه پروژه
به انگلیسی,
معنی Ethanol
,
ترجمه Ethanol
به فارسی,
معنی node
,
ترجمه node
به فارسی,
معنی Moby
,
ترجمه Moby
به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی