{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
inductive
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۲
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
القایی
۱
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی فناوری اطلاعات ]
استنتاجی
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
استنتاجی
۱
۰
[General]
[... عمومی ...]
استقرائی
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
استقرایی
۰
۰
[توسط مترجم]
[علوم سیاسی]
قیاسی
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی برق]
سلفی
۰
۱
[General]
[... عمومی ...]
استنتاجی
معنی inductive, معنی هئیعرفهذث, معنی inductive, معنی اصطلاح inductive, معادل inductive, inductive چی میشه؟, inductive یعنی چی؟, inductive synonym, inductive definition,
معنی regretful
,
معنی bad meat
,
ترجمه bad meat
به فارسی,
معنی playlet
,
ترجمه playlet
به فارسی,
معنی زادن، تولید کردن، احداث کردن، بوجود اوردن، تناسل , کردن، حاصل کردن، تولید نیرو کردن
,
ترجمه زادن، تولید کردن، احداث کردن، بوجود اوردن، تناسل , کردن، حاصل کردن، تولید نیرو کردن
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی