{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
implement
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۱۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
اجرا
۸
۰
[توسط مترجم]
[مدیریت بازرگانی و MBA]
پیاده سازی
۴
۰
[توسط مترجم]
[مدیریت بازرگانی و MBA]
اجرا کردن
۴
۰
[توسط مترجم]
[روانشناسی]
اجرا کردن
۲
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
انجام دادن، اجرا کردن
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
به کارگیری
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
اجرا و انجام
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
استفادهشدن
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
افزار
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
پیاده سازی و اجرا
معنی implement, معنی هوحکثوثئف, معنی implement, معنی اصطلاح implement, معادل implement, implement چی میشه؟, implement یعنی چی؟, implement synonym, implement definition,
معنی Olive
,
ترجمه Olive
به فارسی,
معنی غیر مستعد، غیرحامله
,
معنی Uniaxial compressive strength (UCS)
,
ترجمه Uniaxial compressive strength (UCS)
به انگلیسی,
معنی بانک
,
ترجمه بانک
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی