{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
hospitalization
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۵
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
بستری شدن
۳
۰
[توسط مترجم]
[معماری]
بستری
۳
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
بستری در بیمارستان
۱
۰
[توسط مترجم]
[پزشکی]
بستری شدن در بیمارستان
۰
۰
[توسط مترجم]
[پزشکی]
بستزی بودن
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
دربیمارستان بستری
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
دوره بستری شدن
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
بستری کردن
۰
۰
[MedicalDic]
[... عمومی ...]
بسترى شدن
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
بستریشدن در بیمارستان
معنی hospitalization, معنی اتخسحهفشکهطشفهخئ, معنی hospitalization, معنی اصطلاح hospitalization, معادل hospitalization, hospitalization چی میشه؟, hospitalization یعنی چی؟, hospitalization synonym, hospitalization definition,
معنی calm
,
ترجمه calm
به فارسی,
معنی station
,
ترجمه station
به انگلیسی,
معنی بهینه سازی آب میعان برگشتی
,
ترجمه بهینه سازی آب میعان برگشتی
به انگلیسی,
معنی Salmagundi
,
ترجمه Salmagundi
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی