{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی gilan در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۲ 
۲[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
گیلان
۱ ۱[General]
[... عمومی ...]
گیلان
۰ ۲[توسط کاربر]
[... عمومی ...]
آبسالان(آب+سالان)آب یک کلمه ی تورکی است.به معنای آبادانیق.وآبادانی مثل میناب(مین+آب=هزارتا آبادی)بناب(بین+آب=هزارتاآبادی)کلماتی که آب دارنند.تورکی هستند.مثل پنجاب.سیناب.آباد.آبادان.آبریز.سنداب+سالان از فعل سالماق.مثل ارسالان(ارسلان=کسی که پشت تمام قهرمانان را به خاک می اندازد)سالار(قهرمانی که پشت تمام قهرمانان را به خاک می اندازد)....آبسالان.و هر کلمه ایی لان داشته باشد.تورکی است.مثل زنگی لان..گی لان.میلان.سهلان.ایسفهلان.جیلان.هیلان.بیلان.لیلان.ایلان.اسلان(اصلان =شیربیشه).قافلان.سیرتلان.یالان.پالان.بالان(تله.گرگ بالان دیده).چالان.قالان.سیلان.تایلان.کازان ب لان کا..سری لان کا.نالان.مارآلان.شیشگلان.هرگلان...
۱ ۴[General]
[... عمومی ...]
گیلکی
معنی gilan, معنی لهکشئ, معنی gilan, معنی اصطلاح gilan, معادل gilan, gilan چی میشه؟, gilan یعنی چی؟, gilan synonym, gilan definition,
معنی districts, ترجمه districts به فارسی, معنی lake, ترجمه lake به فارسی, معنی کشاورزی, ترجمه کشاورزی به انگلیسی, معنی (suopracylop) (گ.ش.) چند بار میوه اور (در فصل)
, ترجمه (suopracylop) (گ.ش.) چند بار میوه اور (در فصل)
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی،
ترجمه مقالات انگلیسی