{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
frost
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
سرما
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
یخبندان
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
سرماریزه
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
گچک
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
فراست(فیلتر پخشکننده ای که برای نرمکردن پرتو نور استفاده می شود)
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
شبنم
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
شبنم منجمد
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
سرما زدن
۰
۰
[General]
[... عمومی ...]
سرمازده کردن
معنی frost, معنی بقخسف, معنی frost, معنی اصطلاح frost, معادل frost, frost چی میشه؟, frost یعنی چی؟, frost synonym, frost definition,
معنی apparatus
,
ترجمه apparatus
به فارسی,
معنی هوشیاری، اگاهی، خبر، حس اگاهی
,
ترجمه هوشیاری، اگاهی، خبر، حس اگاهی
به انگلیسی,
معنی روگرفت پس از واقعه
,
ترجمه روگرفت پس از واقعه
به انگلیسی,
معنی کلانتری، مرکز پلیس
,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی