{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
firmly
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۳
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
محکم
۱
۰
[General]
[... عمومی ...]
محکم
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
قاطعانه
معنی firmly, معنی بهقوکغ, معنی firmly, معنی اصطلاح firmly, معادل firmly, firmly چی میشه؟, firmly یعنی چی؟, firmly synonym, firmly definition,
معنی advancement
,
ترجمه advancement
به فارسی,
معنی polyp
,
ترجمه polyp
به فارسی,
معنی conducted
,
ترجمه conducted
به فارسی,
معنی ازاد ساختن، سبکبار کردن، پرداختن بیبندوبار، لوس وننر، بی پایه، بی قاعده، رهاکردن درکردن(گلوله وغیره)، منتفی کردن، برطرف کردن، شل , شل، سست، لق، گشاد، ول، ازاد، بی ربط، هرزه وسست شدن، نرم وازاد شدن، حل کردن، از قید مسئولیت ,
,
ترجمه ازاد ساختن، سبکبار کردن، پرداختن بیبندوبار، لوس وننر، بی پایه، بی قاعده، رهاکردن درکردن(گلوله وغیره)، منتفی کردن، برطرف کردن، شل , شل، سست، لق، گشاد، ول، ازاد، بی ربط، هرزه وسست شدن، نرم وازاد شدن، حل کردن، از قید مسئولیت ,
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی