{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
core
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۳ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۴
۰
[توسط مشتری]
[نفت ، گاز و پتروشیمی]
مغزه
۵
۱
[توسط مترجم]
[مهندسی شیمی]
مغزه
۳
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی کامپیوتر]
هسته
۳
۰
[توسط مترجم]
[امنیت و رمزنگاری]
هسته
۳
۰
[توسط مترجم]
[مدیریت بازرگانی و MBA]
هسته
۳
۰
[توسط مترجم]
[مدیریت]
هسته
۳
۰
[توسط مترجم]
[فیزیک]
هسته
۴
۱
[MedicalDic]
[... عمومی ...]
هسته، بخش مركزى، مركز
۳
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
هسته
۳
۰
[توسط مترجم]
[علوم کامپیوتر]
هسته
معنی core, معنی رخقث, معنی core, معنی اصطلاح core, معادل core, core چی میشه؟, core یعنی چی؟, core synonym, core definition,
معنی زیست حسگر
,
ترجمه زیست حسگر
به انگلیسی,
معنی ولع، درندگی، پرخوری و حرص
,
معنی Adhesives
,
ترجمه Adhesives
به فارسی,
معنی artificial nail
,
ترجمه artificial nail
به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی