{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
cognate
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۱
۰
[توسط مترجم]
[بیوتکنولوژی]
خویشاوند
۱
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
هم ریشه
۰
۰
[توسط مترجم]
[بیوتکنولوژی]
هم نیا
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
همریشه
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
واژه هم ریشه، هم جنس، هم ریشه
۰
۰
[توسط مترجم]
[... عمومی ...]
مشتق
معنی cognate, معنی رخلئشفث, معنی cognate, معنی اصطلاح cognate, معادل cognate, cognate چی میشه؟, cognate یعنی چی؟, cognate synonym, cognate definition,
معنی create
,
ترجمه create
به فارسی,
معنی flirt
,
ترجمه flirt
به فارسی,
معنی احتراز کردن، امساک کردن، خودداری کردن از، صرف نظر , کردن، گذشتن از، اجتنابکردن از، گذشت کردن
,
ترجمه احتراز کردن، امساک کردن، خودداری کردن از، صرف نظر , کردن، گذشتن از، اجتنابکردن از، گذشت کردن
به انگلیسی,
معنی Multivalence
,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی