تغییر تدریجی، پیوستار ( در توپولوژی )، محدوده، محور، طیف، زنجیره (یک سلسله از چیزهایی که شباهت آنها با فاصله ى آنها از یکدیگر رابطه ى معکوس دارد)، استمرار
۰۱ [توسط مترجم] [مهندسی کامپیوتر]
ترتیب هماهنگی
معنی Orchestration, معنی Oقراتثسفقشفهخئ, معنی Orchestration, معنی اصطلاح Orchestration, معادل Orchestration, Orchestration چی میشه؟, Orchestration یعنی چی؟, Orchestration synonym, Orchestration definition,